ماساژهای سنتی



 خود مراقبتی تدافعی مفهومی است که اولین بار توسط کامران محلوجی و فروزان اکرمی برای تبیین نوعی از خود مراقبتی به کار گرفته شده است. 

خودمراقبتی بخشی از زندگی روزانه است که افراد در جهت سلامتی خود ،خانواده, دوستان و آشنایان  انجام می دهند تا تندرست بمانند، از سلامت خوب ذهنی وجسمی نگهداری کنند، نیازهای اجتماعی و روانی را برآورده سازند، از بیماری یا حوادث پیشگیری کنند، ناخوشی ها و وضعیت های مزمن را مراقبت کنند و از سلامت­شان پس از بیماری حاد یا ترخیص از بیمارستان نگهداری کنند.

Barofsky   مراقبت از خود را به 4 دسته تقسیم بندی کرده است:

  1. تنظیم اعمال بدن
  2. پیشگیری از بیماری
  3. تخفیف علائم
  4. تخفیف بیماری

    بطور مثال، مادران مهم­ترین نقش را در مراقبت از بیماری فرزندانشان دارند. استفاده از داروهای OTC (داروهایی که بدون نسخه پزشک قابل دریافت هستند)، داروهای گیاهی و داروهای خانگی رایج­ترین روش برخورد در درمان بیماریها در برخی از مطالعات بوده است (تصویر شماره یک را ببینید). با توجه به تعریف خودمراقبتی و انواع آن می­توان گفت میزان آگاهی و توانمندی مردم برای مشارکت در حفظ و ارتقای سلامتی خود، بر انتخاب شیوه درمان توسط آنان تاثیر گذارده و در بستر فرهنگی به گرایش خودمراقبتی آنان جهت می­بخشد.
    اما در کنار این موضوع یک جریان پزشکی گرایی () در جوامع بشری در حال شکل گیری است که مقاومتهای پزشکی زدگی یا پزشکی زدایی را نیز در مقابل خود تقویت کرده است. در این جریان پزشکی زدایی نوعی از خود مراقبتی شکل می گیرد که حاضر نیست به مناسبات پزشکی مدرن تن در دهد و نوع جریان مع را دنبال می کند. بطور مثال هرچه پزشکی پیچیده تر می شود بخشی از مردم به دنبال درمانهای ساده تر می روند. هرچه پزشکی سعی کند بیماری را با واژگان تخصصی تر تبیین نماید جریان رو به رو سعی کند که مفهوم درمان را با واژگان ساده تر درک نماید، هرچه پزشکی تبیین پیچیده تری از بیماری، بدن و تاثیر دارو بر بدن ارائه می کند بخشی از جامعه به دنبال تعریف ساده تر از این مفاهیم است.
    این جریان یا خواسته خود را به دست می اورد و یا آنرا تولید می نماید. 
    این جریان را گرایش خود مراقبتی تدافعی نامیده اند. این نام گذاری از این باب است که خود مراقبتی تدافعی یک جریان واکنشی در مقابل جریان پیچیده گرایی پزشکی است که در کشور ایران در حال شکل گیری و تکامل است.


 

متابولیک درمانی (Metabolic therapy)

متابولیک درمانی (Metabolic therapy) معتقد است که هر فرد الگوی متابولیک مخصوص به خود را دارد که مانند اثر انگشت هویت او را از باقی افراد متمایز می سازد. پزشکانی که در این حوزه مشغول به کارند به مفهومی با عنوان  "تایپ متابولیک" معتقدند که در آن هر فرد تیپ متابولیک خود را دار می باشد. بر همین اساس معتقدند که یک رژیم غذایی و دارویی عمومی برای انسان وجود ندارد.

مکن است که الگوی مصرف پروتئین ها ، کربوهیدرات ها و چربی هایی که برای یک فرد کاملا مطلوب محسوب می شود برای یک فرد با تیپ متابولیک دیگر کاملا مضر باشد.

ریشه های این اندیشه را می توان در حوزه طبهای مکمل و سنتی که به فنوتیپ معتقدند نیز مشاهده کرد، اما اولین کسی که واژه تاپیک متابولیک را بکار گرفت یک دندانپزشک به نام ویلیام دونالد کلی بود. او در دهه 1960 رژیمهایی را بر اساس فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک طراحی کرد و به بیمارن خود پیشنهاد نمود. مستندات تاریخی محکمی از کارهای اولیه کلی در دسترس نیست  اما به نظر می رسد اولین الگوی او صرفا افراد را به دو گروه تقسیم می کرد. او به مرور این الگو را توسعه داد و تیپهای مختلفی را وارد این تقسیم بندی کرد. روش تشخیص تیپ های متابولیک در مکتب او از طریق آزمایش خون محقق می گردید. این کار به مدت ده سال ادمه یافت تا اینکه او به دادگاه احضار شد

کلی در سال 1970 به دلیل تجویز داروهایی که مراحل آزمایشهای بالینی آنها طی نشده بود و مجوز لازم را نداشت محکوم شد. موضوع از این قرار بود که یک فرد مبتلا به سرطان ریه به او مراجعه کرده  و کلی به روال قبلی خود  با استفاده آزمایش خون  تیپ متابولیک او را تعیین کرده بود. به نظر می رسد که بیشترین مراجعه کنندگان به کلی مبتلایان به سرطان بودند. او بر حسب این موضوع رژیم غذایی و داروهایی را برای بیمار تجویز می نماید. من توانستم منبعی پیدا کنم که در آن سرنوشت بیمار را پس از این تجویز مشخص کرده باشد اما به نظر می اید که شکایتی از کلی صورت می گیرد (مشخص نیست که توسط پزشک درمانگر بیمار این شکایت انجام می شود و یا سازمان های نظارتی  اما به هر تقدی او کار خود را ادامه می دهد و تا سالهای 1980 به ارتقاء رژیم تایپ متابولیک ادامه می دهد. مطالعات او توسط شاگردان و دوستانش مانند هارولد جی کریستال و ویلیام ولکات ادامه یافت. این مطالعات با تمرکز بر مبتلایان به بیماری سرطان انجام گرفت و به همین دلیل اکنون متابولیک درمانی را جزء درمانهای جایگزین برای سرطان (alternative cancer treatment) می شناسند.

کلی مبانی نظری کارهای خود در مورد سرطان را مبتنی بر ایده های مکس گرسون (Max Gerson) قرار داد. گرسون یک پزشک آلمانی بود که در جریان جنگ جهانی به آمریکا مهاجرت کرده بود و با توجه به اینکه متخصص اعصاب بود ولی رژیمهای موفقی در حوزه سل و سردردهای میگرنی را معرفی کرده بود. رژیمهای او را با عنوان (Gerson-Sauerbruch-Hermannsdorfer) می شناسیم. مطالعات گرسون در زمینه تسری رژیمهایش به سرطان ادامه نیافت و او در سال 1959 در اثر ذات الریه در گذشت. کلی رامی توان ادامه دهنده اندیشه های گرسون دانست. کلی معتقد بود که سرطان یک بیماری واحد (single disease) و سیستمیک است و به همین دلیل به تنوع این بیماری اعتقادی نداشت. کلی این بیماری را نتیجه کمبود برخی از آنزیمها می دانست.( Green S (20 April 2000). "Nicholas Gonzalez Treatment for Cancer: Gland Extracts, Coffee Enemas, Vitamin Megadoses, and Diets". Quackwatch. Retrieved 28 February 2014.) باید در نظر داشت ویلیام کلی فرزند زمانه خودش بود . او در دورانی زندگی می کرد آنزیمها ترند اصلی مطالعات پزشکی بود.در مورد اهمیت آنزیمها در آن دوران می توان به جایزه نوبل سال 1946 اشاره کرد که به سه محققق با نامهای جیمز ب. سامنر، جان هوارد نورثروپ و وندل مریدیت استنلی رسید، چرا که آنها در ترند زمانه خود که آنزیمها بودند مطالعه می کردند. در فرهنگ مطالعات پزشکی آن دوران گمان می رفت که موضوع آنزیمها می تواند درهای بسته دانش پزشکی را باز کند . من سالهای بین 1926 الا 1946 را دو دهه تسلط پارادایم آنزیمها در حوزه پزشکی می نامم که می توان آنرا عصر آنزیم (Age of Enzyme) دانست. حجم قابل تاملی از مطالعات در این حوزه بود و نشریات مطالعات این حوزه را به خوبی پوشش می دادند. حداقل دو سبک درمانی مشخص نتیجه این دوران می باشند گرسون تراپی، مگاویتامین درمانی و متابولیک تراپی.

درمانهای ویلیام کلی شامل تزریق آنزیم های لوزالمعده ، 50 نوع از ویتامینهای شناخته شده به همراه تجویز مصرف مکملهای معدنی به صورت روزانه ، تجویز منظم شیر گاو ، ماساژ مکرر بدن ، سم زدایی با استفاده تنقیه قهوه (coffee enema) است. (Lerner, Barron H. (15 November 2005). "McQueen's Legacy of Laetrile". New York Times. Retrieved 23 April 2010.) او بعدها دعا و منیپولیشن (دستورزی) را به رژیم درمانی خود اضافه کرد. [3]

یک از دلایل شهرت متابولیسم درمانی سینما بود. در سال 1980 ، استیو مک کوئین ، با یک مورد مزوتلیوما (mesothelioma) پیش رفته که به درمان های رایج پزشکی پاسخ نداده بود به کلی مراجعه می کند.

درمان مک کوئین آغاز می شود اما به دلیل ممانعت قانونی که این کار داشت مجبور می شوند برای درمان به مکزیک مراجعه کنند.  از آنجا که رژیم کلی به مک کوئین در مکزیک اعمال می شد، مانع قانونی خاصی بر روند درمان او اعمال نشد اما بهبود نسبی مک کوئین بازتاب گسترده ای در مطبوعات داشت و حساسیت زیادی را به وجود آورد. هفته نامه مشهور پیپل با عنوان مک کوئین مرد پزشکی کل نگر ("McQueen's Holistic Medicine Man.") بر شهرت متابولیک تراپی و هم چنین حساسیتهای این رشته افزود.

 مک کوئین به پیشنهاد پزشکش تن به یک عمل جراحی برای برداشتن یکی از تودهای خود شد و در حین عمل جان باخت. جامعه پزشکی آمریکا مرگ مک کوئین را متوجه ویلام کلی کردند در صورتی که قبل از مراجعه به کلی متخصصان از درمان مک موئین نا امید شده بودند. و مشخص نبود که آیا درمانهای کلی طول عمر و کیفیت مک کوئین را افزوده بود و یا از آن کم کرده بود. به هر حال شهرت او باعث شد بسیاری از بیمارن به سبک متابولیک درمانی برای درمان سرطان روی بیاورند.

پس از موضوع مک کوئین سازمان پزشکی امریکا حتی  مجوز دندانپزشکی وی را نیز باطل کرد. و کلی در اثر حمله قلبی در 30 ژانویه 2005 در شهر آرکانزاس درگذشت.

امروزه وب سایت مرکز  Memorial Sloan-Kettering Center Center که یکی از قدیمی ترین مراکز مطالعات سرطان می باشد در وبسایت خود به درمان های متابولیک اشاره می کند و آنرا استفاده از رژیمهای سخت به همراه سم زدایی برای پیشگیری و درمان سرطان توصیف کرده است.


ده های شصد و هفتاد میلادی دوران نفوذ اندیشه های شرقی به حوزه های دانشگاهی محسوب می شود.  در سال های نخست دهه ی هفتاد میلادی، هربرت بنسون در دانشگاه هاروارد، دست به تحقیقی زد که به انتشار حجم قابل تاملی از مقالات در زمینه ی آثار و نتایج مراقبه، در نشریات معتبر علمی جهان منجر شد. کتاب وی با عنوان واکنش تن آرامی (Relaxation Response) یکی از آثار پرفروش در سال های میانی دهه ی هفتاد میلادی بود. ورود رنگ زعفرانی که متاثر از لباسهای راهبان بودایی بود به فرانسه و تبدیل شدن آن به رنگ سال نشان دهنده تاثیر حوزه عمومی از آموزهای شرقی خصوصا آموزهای تبتی و آسیای شرقی شده بود. نشان این تفکر را می توان در مقالات علمی نیز مشاهده کرد. یکی از از ن تحقیقات مقاله " Massage as an adjunct to meditation in the psychological treatment of cancer" بود که در مجله   به چاپ رسید نویسنده این مقاله تلاش می کرد مکانیزم آرامش بخشی ماساژ در بیمارن سرطانی را با تحقیقاتی که در حوزه مراقبه انجام شده است را پیوند بزند. این مقاله هیچ گاه مورد توجه جدی قرارنگرفت و حتی تازمان حال که حدود 48 سال از انتشار آن می گذرد تنها یک ارجاع به آن شده است، ولی به نظر من اهمیت آن بیشتر از آنکه در مورد تبیین مکانیزم ماساژ بر بیماران باشد در مورد این است که پیشگام تحقیق در مورد رابطه بین سرطان و ماساز است.
نویسنده در این مقاله عنوان کرده است که برای معالجه سرطان با مدیتیشن ، بیمارمی بایست ذهن خود را آرام نماید و برای این کار می بایست گفتگوی درونی خود را متوقف سازد. برای اینکار و انتقال این حس آرامش بخش می توان از ماساژ بهره گرفت. نویسنده معتقد است که این کار سطح استرس بیماران را تا حد قابل قبولی کاهش می دهد.
متن مقاله را می توانید از آدرس زیر دانلود نمایید:
https://core.ac.uk/download/pdf/82587404.pdf


یافته های پژوهشهای مختلف نشان می دهد که ماساژ تاثیر قابل قبولی بر کاهش شدت تهوع دارد.
تهوع یکی از عوارض ناراحت کننده سرطان و درمان آن می باشد بنابراین لازم است تلاشهای قابل توجهی جهت یافتن روش های بهتر کنترل تهوع ناشی از سرطان و درمان آن انجام شود. ماساژ به عنوان یک روش مکمل می تواند موجب کاهش شدت تهوع گردد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر ماساژ پا بر شدت تهوع ن مبتلا به سرطان در مجتمع بیمارستانی امام خمینی در سال ۱۳۸۱-۱۳۸۰ صورت گرفت.
این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی بود که در آن شدت تهوع قبل و بعد از ماساژ پا (هر پا به مدت ۵ دقیقه) اندازه گیری و ثبت شد. از آمار توصیفی متغیرها و از آزمون تی زوج جهت مقایسه شدت تهوع قبل و بعد از ماساژ پا استفاده گردید. در این مطالعه با روش نمونه گیری تدریجی ۳۵ زن ۱۸ سال به بالای مبتلا به سرطان تحت شیمی درمانی و پرتو درمانی دارای عارضه تهوع به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند.
نتیجه آزمون تی زوج نشان داد که نمره شدت تهوع واحدهای پژوهش قبل و بعد از ورود به مطالعه تفاوت معنی دار آماری داشته است (P<۰.۰۰۰۱).
لذا بر اساس یافته های پژوهش که نشانگر تاثیر ماساژ پابر کاهش شدت تهوع بود، پرستار می تواند از ماساژ جهت کاهش شدت تهوع در بیمار مبتلا به سرطان استفاده کند و در این زمینه آموزش های لازم را در اختیار بیمار و خانواده وی قرار دهد تا به هنگام بستری در منزل از این روش جهت کاهش شدت تهوع بهره برند. پیشنهاد می شود تحقیق مشابهی بر روی بیماران مرد صورت پذیرد. همچنین تاثیر جلسات مختلف ماساژ و نیز اثرات میان مدت و طولانی مدت ماساژ نیز مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.
نشریه پرستاری ایران، پیاپی ۳۷ (بهار ۱۳۸۳)


تحقیقات نشان می دهد که ماساژ تاثیر مستقیمی بر کیفیت زنپی افراد مبتلا به بیماری سرطان دارد. یک تحقیق که در سال 2017 در مجله Support Care Cancer. به چاپ رسید نشان داد که ماساژ برای تسکین علائم در بیماران سرطانی و مراقبین آنها سودمند است. به عبارت دیگر توجه به مراقبین افراد مبتلا به بیماری سرطان نیز می تواند موجب بهبود خدمت رسانی و کاهش علایم گردد. این تحقیق در یک مرکز جامع بیماران سرطانی outpatient clinic at a comprehensive cancer cente انجام گرفته است و نشان داد که این خدمات می توان با هزینه ناچیز کیفیت مناسبی را برای بیمارن فراهم آورد.

kamran mahlooji, canser massage

مواد و روش ها:

در این تحقیق که بین سالهای 2012 تا 2015 انجام گرفت, بیماران و مراقبهایی آنها تحت ماساژ مدت 30 یا 60 دقیقه قرار گرفتند  مقیاس ارزیابی علائم ادمونتو ESAS و خرده مقیاس پریشانی فیزیکی (PHS)، پریشانی روانی (PSS) و  (GDS) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

 

نتایج:

در محله اول ماساژ برای 343 بیمار و 87 مراقبت کننده انجام گرفت . بیشترین علایم گزارش شده در بیماران شامل اختلالات خواب 4.22، خستگی 3.57 و درد 2.94 بود. برای مراقبت کننده ها، خواب 3.77، رفاه 3.01 و درد 2.59. بود  این تحقیق نشان داد که  خدمات ماساژ موجب بهبود علائم درد، خستگی، اضطراب، رفاه، و خواب و خرده مقیاس های ESAS برای هر دو بیمار و مراقبت کنندهمی گردد. نکته مهم این بود که اضافه کردن زمان ماساژ تغیری در بهبود بیشتر علایم نداشت و همان ماساپز حداقلی کفایت می نمود. حتی اگر بیمار درخواست زمان بیشتر ماساز را می نمود.

برای مطالعه دقیقتر مقاله The effects of oncology massage on symptom self-report for cancer patients and their caregivers. را پیشنهاد می نمایم


یبوست یکی از رایجترین اختلالات دستگاه گوارشی است. انجام ماساژ شکم می تواند بر درمان یبوست موثر باشد. به نظر می رسد ماساژ با تحریک عضلات درگیر در ایجاد حرکات دودی روده و همچنین کاهش استرس دستگاه گوارش بر یبوست موثر باشد. در تعریف یبوست اختلاف عقیده فراوانی وجود دارد . برخی اجابت مزاج کمتر از سه بار در هفته را اختلال می دانند و طب سنتی کمتر از روزی دوبار را بیوست می داند و در برخی از موارد معتقد است که با هر وعده مصرف غذا می بایست یک بار دفع داشته باشیم.

دلایل بروز یبوست متوع است استرس، کمبود آب، عدم تحر کافی، انقباض عضلات شکم و. را می توان در صدر لیست عوامل بروز یبوست معرفی کرد. 

یبوست در بیمارستانها و پس از جراحی ها یکی از مشکلات کادر پرستاری محسوب می شود. تحقیقات نشان داده که ماساژ شکم می توان در مقدار و تعداد دفع موثر باشد. در تحقیق زیر حدود سی بیمار را مورد بررسی قرار دادند و شکم آنها را روزانه تحت ماساژ قرار ادند. تحقیقات نشان داد که حجم و تعداد دفع این افرار نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری بیشتر است.

برای مطالعه بیشتر در این زمینه مقاله ای که در قسمت بالا به آن اشاره شد را معرفی می نمایم.

The Effect of Abdominal Massage on Constipation and Quality of Life


hand arthritis یاآرتروز انگشتان و دست یکی از رایجت رین مراجعات به کلنیکهای درمانی حوزه طب سنتی می باشد. اما سوالی که مطرح است این است که آیا این بیماری توسط ماساژ درمان پذیر است؟ به نظر می رسد حوزه ماساژ به تنهایی قابلیت درمان این بیماری را دارد و حتما می بایست با اصلاح مزاج احتمال درمان این بیماری را افزایش داد اما به نظر می رسد ماساژ تنها می تواند تا حد قابل قبولی درد و فلکسون انگشتان را بهبود بخشد.

آرتریت دست
اما به نظر می رسد نوع روغن انتخاب شده نیز مهم است. در یک آزمون  36 بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید، استئوآرتریت و التهاب مزمن، ATHT را به دو گروه تقسیم کردند برای یک گروه از روغن Deep Blue و روغن کاپایبا برای ماساژ استفاده کردند و برای گروه دوم از روغن نارگیل. Deep Blue یک روغن آروماتیک در حوزه همیوپاتی است و روغن کاپابیا یک روغن بومی برزیلی است.
این افراد موظف بودند دو بار در روز برای 5 روز متوالی دستان خود را با این روغنها ماساژ دهند. پس از طی شدن دوره درمان تغییرات فلکسون در مفاصل انگشت و میزان درد و تست عملکرد آرتروز دست بررسی شد.

نتایج:
شرکت کنندگانی که روغن کاپابیا و دیپ بلو را در یافت کرده اند در حدود 50 درصد کاهش نمرات درد، افزایش انگشت و افزایش زاویه حداکثر فلکسون در مقایسه با افراد تحت درمان با روغن نارگیل را نشان داده بودند.
جا دارد که تحقیقات مناسبی بر روی تاثیرات روغن بابونه، دلفی و بنفشه بر روی استئوارتریت دست صورت پذیرد. متن مقاله بالا با عنوان 

Effects of a massage-like essential oil application procedure using Copaiba and Deep Blue oils in individuals with hand arthritis
در نوامبر 2018 منتشر شده است


سالیانه بیماران بسیاری با درد شکم به مراکز درمانی و اورژانسها مراجعه می کنند که تشخیص قطعی بیماری برای انها داده نمی شود و گاهی به مرور زمان خود بخود دردها بهبود می یابد و یا دوباره عود کرده و یا حتی نیاز به مداخلات تهاجمی پیدا می نمایند. یکی از فرضیات درمورد این دردها درگیری فاسیا به دنبال استرسهای فیزیکی و روانی می باشد که مبنای کار تئوری "ناولوژی" که توسط محبوبه سلمانیان متخصص طب سنتی ایرانی ابداع گردیده است می باشد. ابزار این روش تشخیص معاینه شکم است.

در طی معاینات روزانه بیماران سلمانیان متوجه شد که در محدوده اطراف ناف، نقاط متمایزی قابل لمس است که مکان این نقاط در بیمارن مختلف و یا حتی افراد سالم متفاوت است. این نقاط گاهی به صورت ضربان، گاهی به صورت نقاط درناک و گاهی به صورت اسپاسم قابل لمس می باشند. با تکرار مشاهدات ایشان متوجه رابطه ای بین زمان بروز استرسها و مکان ظهور این اسپاسمها وجود دارد.

به عبارت دیگر با معاینه و تعیین دقیق محل ظهور  نقاط می تواند نشان داد که این استرسها حدودا در چه دوره زمانی برای فرد ایجاد شده است. بر همین مبنا ایشان دیاگرامی اختصاصی برای شکم ترسیم کرد که در آن دیاگرام محدوده اطراف ناف را به شکل یک دایره 360 درجه در نظر می گیرید که معادل طول زندگی فرد محسوب می گردد. معاینه آن در جهت عقربه های ساعت در واقع نماد سالهای زندگی از تولد تا امروز میباشد.

می توان اینگونه گفت که در روش ناولوژی در ابتدا نقاط دردناک، ضرباندار و یا دچار انقباض تعیین می گردد و بر اساس شاخصهای اختصاصی این روش که توسط پایه گذار این تکنیک معرفی شده حدود زمانی بروزاسترس مشخص می گردد. به نظر می رسد که این روش توانایی این را دارد که زمان بروزاسترس و ظهور بیماری و استراتژی درمان را مشخص نماید. به نظر من سیستم تشخیصی خانم دکتر سلمانیان توان این را دارد که به یک روش درمانی مستقل ومکمل منجر گردد که ایشان را در زمینه سبکهای درمانی در کشوربه یکی از دانشمندان پیشرو تبدیل نماید.

 آپلودسنتر فارسی آپ


استرس بخش تعریف شده ای از ساختار شغلی پرستاران است. این استرس به میزان کم می تواند موجب بالارفتن کارآیی ایشان گردد اما اگر این وضعیت امتداد یابد می توان موجب بیماری های مزمنی مانند آسم، پرفشاری خون؛ بیماری های قلبی عروقی، اختلالات دستگاه گوارش و حتی گرفتگی های مزمن ماهیچه ای گردد. این بیماری ها در نهایت بر روی کاآمدی شغلی و کیفیت زندگی ایشان تاثیر گذاشته و احتمال بروز اشتباه و مصدومیت شغلی را افزایش می دهد. کاهش استرس پرستاری به معنی بالابردن راندمان شغلی این طبقه و بهبود کیفیت زندگی ایشان و در نهایت حفظ سرمایه ملی در کشور می گردد. تحقیقات نشان می دهد ماساژ آروماتراپی با روغن معطر اسطوخدوس می تواند براسترس تیم پرستاری در مراکز جراحی موثر باشد

در این مطالعه با استفاده از روش کارآزمایی بالینی در یک مرکز جراحی ، در یک بیمارستان آموزشی در داخل سائوپائولو انجام شده است. مداخله شامل شش ماساژ آروماتراپی با روغن های معطر که با استفاده از اسانس رقیق شده در کرم خنثی در غلظت 1٪  تهیه شده بود انجام گرفت. در این بررسی میزان ضربان قلب و فشار خون قبل و بعد از هر جلسه ماساژ اندازه گیری شد. برای بررسی میزان  تنش کاری (WSS) و فهرست علائم استرس (LSS) مور د استفاده قرار گرفت.

نتایج نشان داد که این ماساژ موجب گردید که ضربان قلب و فشار خون پس از جلسات ماساژ به طرز معناداری کاهش یابد.

اصل این مقاله را در لینک زیر می توانید مشاهده فرمایید:

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/30156654


مگاترند یا ابرروند به معنی گرایشات غالبی است که در دورهای  زمانی که حداقل باید 15 یا بیست سال دوام می یابد. شاید بتوان یک ابر روند (مگاترند) را با مد تشبیه کرد. مثلا در یک جامعه مدتی شلوار های پاچه گشاد مد می شود. این در ابتدا یک رویه است اما وقتی این مد حدود بیست سال به درازا بکشد و حوزهای مختلفی از پوشاک را از خود متاثر کند می توان از آن به عنوان یک ابر روند نام برد چرا که احتمالا جامعه برای اینکه پاچه گشاد تر دیده شود فاق شلوار را بالاتر می برد و برشهای شلوار را در قسمت زانو تنگ تر می کند . پس در اینجا به دو مفهوم روند و ابر روند اشاره گردید . برای ابر روند سه ویژگی نام می برند

1-     ابر روند توسعه ای آهسته دارند ولی در زمانی که به تبلور می رسند اثر آن ها حداقل 15 تا 25 سال پابرجا می ماند

2-     ابر روند ها برموضوعات گونانگونی از حیات انسان تاثر می گزارند. بیشتر شبیه به تغییر لایف استایل و سبک زندگی است

3-     گرایش به جهانی شدن دارند هرچند نمود آن ممکن است در یک منطقه بیشتر باشد

تمام این موارد در کسب و کار مصداق دارد اما همین الگو هم در حوزه علم هم می افتد. مثلا حدود بیست سال است که ژنتیک در حوزه پزشکی تبدیل به مد شده است. بر خلاف تصور این حوزه دانشی متناسب با میزان سرمایه ای که جذب می کند کارایی لازم را در حوزه درمان از خود بروز نداده است و می توان پروژه پرسونال مدیسین را یک پروژه ناموفق معرفی کرد اما فعلا از آن به عنوان یک مد نام می برند و هنوز پی روان خاص خود را دارد. این مصادق بارز یک روند در حوزه پزشکی است. باید توجه داشت که تسلط یک روند به هیچ وجه نشان دهنده مقرون به صرفه بودن آن علم نیست.
برای روشنتر شدن موضوع از لاکاتوش مثالی می اورم. لاکاتوش یک فیلسوف علم بود. او معتقد بود که علم در اصل یک پروژه است که در یک زمان خاص توسط مجموعه ای مطرح شده و توسعه می یابد. به عبارت دیگر ممکن است این عده که یک پروژه را توسعه می دهند دلایل کاملا شخصی در توسعه علم داشته باشند. و ما توان نیت خوانی آنها را نداریم. اما اگر موفق شوند یک تئوری و یا پاردایم را توسعه دهند و مورد پذیرش قرار گیرد موفق شدند که یک الگوی علمی را در یک دوران عوض کنند و یک مگاترند جدید خلق نمایند.

ایمره لاکاتوش

از الگوی لاکاتوش می توان در مدیریت تولید علم بهره گرفت. مدیریت تولید علم در اصل به معنی تهای کلانی است که یک کشور برای تنظیم برنامه های علمی خود از آن نام می برد. به طور مثال ژاپن در 10 سال اخیر به شدت از مراکز مطالعات خود در حوزه ژنتیک کاسته است. اما جذب مقالات در این حوزه در نشریات خود ادامه می دهد. این بدین معنی است که بار و هزینه مطالعاتی را به مد نشریات معتبری که دارد، بر روی کشورهای دیگر هدایت می نماید.
این یک دیپلماسی موفق در حوزه تولید و مدیریت علم محسوب می شود. هزینه های خود را در زمینه تحقیق کاهش می دهند و کشورهایی مقاله محور را به سوی سرمایه گذاری و تولید دانش پر هزینه ژنتیک سوق می دهند.  البته برای مجاب کردن در حوزه علم نیز مند مقداری "شوآف" هم هستتند. ادبیات ژنتیک و اعضای مصنوعی و انسان ژنتیک و. همه از این نوع شوآف ها برای ترقیب دیگران به سرمایه گذاری در این حوزه می باشد.

این شو آف ها برای در صدر بودن لازم است. یک مثال تبلیغاتی میزنم. فرض کنید بستنی میهن درآمد اصلی خود را از فروش بستنی های اروسکی به دست می اورد. اما نمیتواند هر سال بر روی این بستنی تبلیغ نماید بلکه ت رایج و موفق این است که هر سال یک محصول جدید معرفی کند، هر چند این محصول صرفه اقتصادی نداشته باشد. مثلا امسال بستنی نان خامه ای را معرفی کرد. مشخص است که بستنی نان خامه ای صرفه اقتصادی ندارد اما می تواند توجه ها را به بستنی میهن جلب نماید. و به مشتری بگوید که من برند مطمئنی هستم که مدام در حال توسعه می باشد و هر چیز جدیدی که حتی ممکن است تو تصورش را نداشته باشی را من تولید می کنم. ولی اگر تو بستنی نان خامه ای دوست ندار یاشکالی ندارد همان بستنی عروسکی را بخر.

در حوزه علم هم کشور های مولد از این ترکهای تبلیغاتی بهره می گیرند. و ترندهایی را مطرح می کنند تا به مصرف کنندگان جهان سوم بگویند ما در صف مقدم تولید علم هستیم و استاندارد ها را ما تعیین می کنیم. این شوآف ها اعتماد به نفس محققین را از میان می برد. خصوصا که شوآف حتما باید غیر اقتصادی باشد تا اگر کسی خواست وارد خطوط علم بشود هزینه های گزافی تولید کند.

یک فایده دیگر هم دارد و آن سخت تر کردن استاندارد است. ممکن است بستنی میهن برای شروع از یک چرخ دستی و فروش بستنی را آغاز کرده باشد. این چرخ دستی مطمئنا استاندارد های بهداشتی امروز میهن را ندارد. میهن می داند کسی که می خواهند امروز شروع کند یا باید سرمایه ای بیش از میهن داشته باشد و یا از همان چرخ دستی آغاز کند.

در حوزه دارو سازی و علوم طراحان ترند ها سعی می کنند با معرفی استاندارد های واهی به عمد حصول نتیجه را غیر ممکن نمایند. تصور نمایید کشورهای جهان سوم می خواهند وارد تولید علم شوند. یا باید سرمایه هایی فرا تر از کشور های مولد داشته باشند که ندارند و یا باید از چرخ دستی آغاز کنند که نمی توانند. مگر اینکه متوجه شوند این فقط یک شوآف است. مثلا پزشکیP4 که دکتر ایرج نبی پور در کتاب ابر روند های پزشکی از آن نام می برند یکی از این شوآف ها محسوب می شود.

 بخشی از متن کتاب را می اورم تا "شوآف" آن مشخص گردد.
پزشکی کنونی بر روی علایم فرد بیمار تاکید می کند، برعکس در پزشکی آینده (پزشکی سیستمی، پزشکی P4)، به صور مستقیم پای های ژنتیکی بیماری را هدف قرار داده  و کل جمعیت را زیر گروهایی طبقه بندی می نمایند که هر کدام ویژگی های منحصر به فرد خود را خواهد داشت. بر اساس تحلیل زیست پزشکی، سودمندی برخاسته از رهیافت پزشکیP4، ایجاد دقت، ایمنی و سرعت در تشخیص و درمان بیماری ها خواهد بود. در پزشکی P4 با کاربرد انقلاب در فناوری های امیکس(مانند ژنومیکس، سیستمیکس، پروتئومیکس) رهیافت های جدید درمانی و تشخیصی و ارائه مراقبتهای سلامت پدید خواهد آمد.

هر چند این متن من را به یاد فیلمهای تخیلی می اندازد اما تشخیص " شوآف" بودن آنرا به عهده خواننده محترم می گذارم. فقط یاد آور می شوم که در جریان جنگ سرد دونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا برنامه ای به نام "جنگ ستارگان" را رونمایی کرد و روسیه هم باور کرد که امریکا در حال توسعه این بخش است. شوروی بخش زیادی از سرمایه خود را در این حوزه مصروف کرد و حتی یک ایستگاه فضایی با نام ایستگاه فضایی میر هم در فضا ایجاد کرد غافل از اینکه کل پروژ یک "نمایش " بوده و میلیاردها دلار شوروی صرف پروژه ای شد که در نهایت موجب فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گردید.

 درک ساده اینکه مگاترندها در اصل همان پروژه های لاکاتوش هستند کار ساده ای است. با این تفاوت که لاکاتوش صادقانه می گفت این پروژه ها به دلیلی مدیریت می شوند ولی متاسفانه برخی از تگذارن ترجیح می دهند گمان کنند که این سرنوشت محتوم علمی است که این روندها را موجب گشته.

 باید در نظر داشت که اگر ما خودمان تولید کننده پروژه علمی نباشیم قطعا مجبوریم خدمتگذار تعریف کننده علوم در کشورهای دیگر باشیم   


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

.:.::: کانون روضه :::.:. petblopet Steve آسیم آکادمی پوشال کولر حس خوب نوشتن خلاصه کتاب و جزوات درسی forex trader کمک در هدايت تحصيلي دانلود نمونه سوالات نقاشی ساختمان درجه 3 سازمان فنی حرفه ای